نفس من...
امروز خواستم ازدلت در بیارم گفتم بیای منو برسونی...
ولی دلیلی جز دلتنگی نداشت..
صادقم امروز 4 ساعت تو جشات گم شده بودم
امروز 4 ساعت مال خود خودت بودم، امروز 4 ساعت سیر نگات کردم و لحظه به لحظه بیشتر عاشقت شدم...
هیچوقت فکرشو میکردی؟ 4 ساعت پیش هم باشیم و نفهمیم چجوری ثانیه ها میگذره؟
امروز با چشات ته دلم قرص شد که تا تهش مال همیم...
نفسم کی باشه یه روزی که بریم یجای دووور دست هیچکی بهمون نرسه...
امروز قلبمو دادم دستت...
مراقبش باش...
26/2/98
تاریخ : پنج شنبه 98/2/26 | 11:16 عصر | نویسنده : صبح صادق | نظرات ()